20 درس زندگی که ای کاش 10 سال پیش می دانستم؛ بخش اول
ده سال پیش، پس از پایان مدرسه، من تقریباً هرروز تمرین میکردم تا به یک بازیکن حرفهای راگبی تبدیل بشوم. هنوز یک سال از شروع دانشگاه نگذشته بود که تمام جنبههای زندگی من دستخوش تغییر بسیار زیادی شد.
اخیراً نگاهی به گذشته کردم، بعضی از اساسیترین تغییرات را با خود مرور میکردم و درسهایی از زندگی که به من کمک کردند، آموختههایی که ایکاش وقتی ده سال جوانتر بودم میتوانستم آنها را داشته باشم. بسیاری از این درسها را در مسیر سخت زندگی یاد گرفتهام، بعضی را از اشتباهات خود و البته خوششانس بودم که از تجربه و دانش دوستان خوب و مربیان باتجربه استفاده کردم. همه آنها مهم و باارزش بودند چون باعث شدن من کسی باشم که الآن هستم.
هرروز یکچیز جدید یاد بگیرید؛
من تلاش میکنم هرروز یکچیز جدید را یاد بگیرم و به کار ببندم. چیزی که بتواند دستکم من را به یکی از اهدافم نزدیکتر کند.
من مجسم میکنم اگر شما هرروز بتوانید یکچیز کوچک یاد بگیرید و یکی از مواردی که یاد گرفتید را به کار ببندید، در طول یک سال، شما 365 قدم کوچک به هدف خودتان نزدیکتر خواهید شد. هرگز یادگیری را متوقف نکنید. شما باید هرروز یک دانش جدید به خود اضافه کنید و آن را به کار ببندید.
همهچیز میتواند سریع تغییر کند، آماده باشد؛
گاهی ممکن است احساس کنید که چیزهای زیادی تغییر میکنند، ولی بیشتر آنها یکسان باقی میمانند که باعث میشود احساس کنیم توانایی ما برای تأثیر بر نتیجه یک موقعیت فراتر از کنترل ماست؛ اما چیزی که من فهمیدم این است که همهچیز میتواند خیلی سریع تغییر کند، وقتی این اتفاق میافتد شما فقط باید آنجا باشید و آمادهباشید تا بیشترین استفاده را از آن ببرید. به همهچیزهایی که در 10 سال گذشته تغییر کرده فکر کنید و به همه فرصتهایی که افراد آماده از این تغییرات به دست آوردند. مراقب اتفاقات اطراف خود باشید و آنچه در جستجوی رسیدن به آن هستید را از دست ندهید.
از زمانی که با خانواده خود هستید لذت ببرید؛
زمان معمولاً افرادی که واقعاً برای شما مهم هستند را آشکار میکند. برای من دو تجربه در مهرومومهای گذشته این موضوع را به اثبات رساند. اولی سفری به کوکودا در پاپونیوگوانا به همراه والدینم بود. همینطور که میدان جنگی را که پدربزرگم در جنگ جهانی دوم در آن خدمت میکرد، باهم میدیدیم، این تجربه ما را به هم نزدیکتر میکرد. دومی زمانی بود که بهاتفاق مادربزرگم در حال تماشای عکسهای قدیمی بودیم، او داشت بهآرامی خاطرات گرانبهایش را از دست میداد، بسیار مهم بود که در آن لحظات من آنجا باشم.
یک برنامه روشن برای سلامت روانی (سلامت ذهن) خود تهیه کنید؛
وقتی در آغاز بیستسالگی بازی راگبی را کنار گذاشتم، ذهنی خسته و افسرده داشتم، از کاری که با خود میکردم مطمئن نبودم. من خیلی خوششانس بودم که افرادی را در زندگی داشتم که مرا درک میکردند و کمکم کردند تا بهآرامی برگردم و روی پای خودم بایستم؛ اما همچنین یاد گرفتم که چقدر مهم است که با یک دکتر ملاقات کنم، درباره سلامت روانیام صحبت کنم و برای استراتژیهای ممکن برای بهبود و پیشرفت این بخش از زندگیام آموزش ببینم.
به خودتان خیلی سخت نگیرید، یاد بگیرید و حرکت کنید؛
اشتباهات زیادی در زندگی مرتکب شدهام و تقریباً کارهای احمقانه زیادی انجام دادهام، اما اگر بیشازحد از خودتان انتقاد میکنید وارد یک مارپیچ رو به پایین شدهاید. دانستن اینکه چه وقت باید خودتان را ببخشید و اینکه چطور از اشتباهات درس بگیرید تا مطمئن باشید که آن اشتباهات دیگر تکرار نمیشوند، بهترین کاری است که میتوانید انجام دهید. (مسیر کمزیان تری خواهد بود)
این به نظر میرسد که سطحی باشد، اما با خودتان صادق باشید و افرادی که شما دوست دارید مزایای عظیمی برای هرکس دارند. زمانی که شما بهدرستی صادق هستید، سطح صداقت بالا میرود و رابطه شما ارتقا مییابد.
صادق باشید؛
شاید خیلی ساده به نظر برسد، اما اگر با خودتان و کسانی که دوستشان دارید صادق باشید، شما و تمام کسانی که با شما در ارتباط هستند از منافع عظیمی برخوردار خواهند شد. وقتی واقعاً صادق باشید، سطح اعتماد بالاتر میرود و روابط شما بهبود پیدا میکند.
زندگی بیش از این است؛
بزرگ میشدم درحالیکه هرروز زندگی و نفس کشیدم را ورزش میکردم. من حتی نمیدانستم که چیزهای بسیاری وجود دارند که میشود از آنها لذت برد، کلی کار و سرگرمیهای دیگر که به همان اندازه جالب بودند. سرانجام وقتیکه زمان خود را بیرون از عادتهای همیشگیام سرمایهگذاری کردم، تازه درک میکردم که من کیستم و میخواهم در زندگی به کجا بروم.
یک برنامه صبحگاهی روتین داشته باشید؛
یکی از مهمترین بخشهای روز من عادتهای صبحگاهی من است. وقتی زود از خواب برمیخیزم و بهوسیله نوشتن، خواندن و دویدن به سمت باشگاه، بهسوی اهدافم قدم برمیدارم. من خود را در مسیر درست و ذهنیت درست برای ادامه روزی پربار و سازنده قرار دادهام.
شروع به نوشتن چیزها کنید؛
وقتیکه من کشف کردم نوشتن فکرها و ایدههایم در یک دفترچه چه تأثیری در شفافیت ذهنی و خلاقیت من دارد، آن را به یک بخش اساسی از زندگیام تبدیل کردم. من همیشه دفترچهام را با خود میبرم به هرجایی که هستم.
تا آنجا که میتوانید سفر کنید؛
بهترین راهی که من میشناسم برای بسط دادن ذهنتان و به دست آوردن یک دیدگاه جدید در جهان، سفر کردن است. میتوانم ردپای بعضی از مهمترین درسهایی که در زندگی یاد گرفتم را مستقیماً در لحظه یا تجربهای بیابم که در طول سفر داشتهام.
ادامه دارد …
منبع: SUCCESS